تا حالا بادمجون واکس زدید. یک داستان ساختگی کوتاه و ساده اما پرمعنا و معمایی و آموزشی

بنام حضرت دوست که هرچه دارم از آن اوست

"زکات علم آموزش است"

هرکس کلمه ای به من بیاموزد هفتاد سال مرا بنده خویش کرده است {حضرت علی (ع)}

"زنده باد انسانیت"

یک داستان ساختگی کوتاه و ساده اما پرمعنا و معمایی:

روزی یکی از دوستان منفی گرا و بدباورم گفت: نمیدانم این پارچه سیاه را چگونه سفید کنم یک نفر اینکارو انجام داده فکر کنم جادوگری چیزی باشد ولی من هرکاری کردم نشد او یا جادوگر است یا رمال یا .

من با تعجب گفتم: بسیار کاره سختیست ولی به نظره من او نه رمال است نه جادوگر و یا یک شخصه دانشمند است، ولی در ابتدا یک فرده معمولی مثله من و تو بوده ولی اون شخص اول به این ایمان داشته که میشود اینکارو کرد بعد در ابتدا سعی و تلاشه فراوانی کرده و بعد با ریاضت ها و مجاهدتهایی که کشیده راه سفید کردنه پارچه سیاهو یاد گرفته و الان خبره اینکار شده و دیگر واسه سفید کردن نیازی به زحمت فراوان ندارد و اینک به راحتی می داند چه باید کرد، و در اینکار دانشمندشده است. حالا مهم اینجاست که اون به عنوان اولین نفر این معما رو حل کرده و فهمیده غیرممکن وجود ندارد. این است نمونه یک شخص موفق. به نظره من روی چنین علمی نمیشود قیمت گذاشت.

دوستم پرسید: آیا من نیز میتوانم؟ اگر میتوانم چگونه اینکارو بکنم.

من گفتم: به راحتی!!! کافیست از آن شخص بپرسی چون اون این معمای سخت را حل نمود و تنها کسیست که این را میداند. و هرچه بها دهی هم کم است.

دوستم گفت: امکان ندارد به هیچ قیمتی به من بگوید و من نیز غرورم اجازه نمی دهد از او بپرسم و نه بشنوم.

من گفتم: پس خودت آنگونه که او توانست تو هم میتوانی، با این تفاوت که او در ابتدا الگویی نداشت و خودش شد خالق اینکار ولی تو کارت راحتتر است کافیست به خود بگویی اگر او توانست من نیز میتوانم و شروع به کار و زحمت و مشقتی کمتر از او بکنی چون نابرده رنج گنج میسر نمیشود و اگر هیچ تلاشی نکنی خوده پارچه سفید نخواهد شد.

دوستم گفت: من که نمیتوانم ولی این پارچه باید سفید شود. آیا تو میتوانی اینکار را برای من انجام دهی که بروم پوزش را به او بزنم اگر راست میگویی اینکار را برای من بکن.

من گفتم : اینکارو برات انجام میدهم ولی نمیتوانی پوزش را به او بدهی چون آن شخص بدونه الگو اینکار را انجام داد و همه می دانند که او خالق اینکار است و اکنون چنان خبره شده که نمیتوانی به او پوز بدی چون او الگوی همه ماست و همیشه راهکارهای جدیدی را برای ارائه دارد. و برای تو کاره دیگری انجام میدهد و می گوید اگر راست میگویی حالا اینکار را با پارچه انجام بده. اگر قصد و نیتت مسابقه و کل انداختن است هرگز پیروز نخواهی شد مگر اینکه خودت راهکاری جدید ارائه دهی و آن راهکار را به سادگی به همه بدونه هیچ بهایی ارائه دهی.

دوستم گفت: بیخیال مرا نپیچون بگو نمیتوانم پارچه را سفید کنم و خودت را راحت کن.

من گفتم: چیست!!! تو آمده ایی مرا به چالش بکشانی یا پارچه ات را سفید کنی. اگر پندرت در مورد همه اینست در زندگی هرگز لذت نخواهی برد چون میخواهی بدونه زحمت دانشمند شوی ولی این را بدان که اگر اینکار را برایت انجام دهم هیچگاه در زندگی موفق نخواهی شد ولی من برای اینکه بهت ثابت شود که کار نشد ندارد پارچه را برایت سفید میکنم ولی آن را به تو نخواهم داد.

برای انجام این کار من یک هفته شبانه روز بدونه خوراک و استراحت، کارم را ول کردم و یک پارچه سیاه رو واسش سفید کردم و در آخر به او نشان دادم.

دوستم نیشخندی زدو گفت: که این خودش سفید شده و با اینکه میدید دارم  آن همه برایش تلاش میکشم، بجای یک تشکر خشک و خالی که از او انتظار نداشتم کلی ریچارد بارم کرد و مرا دیوانه خواند.

نتیجه گیری من از این داستان کوتاه:

خیلی بداست بی ایمانی و پنداره بد دیگران. "اصل بد نیکو نگردد چون که پندارش بد است توله سگ گربه نگردد چون که بنیادش خر است"

من دو چیز یاد گرفتم اول اینکه: از همچین افرادی با این ذات و پندار و موج منفی(دیلیمستر) باید دوری کرد و دوم اینکه: باید از رفتار اینها درست درست گرفت "(ادب از که آموختی از بی ادبان)". من خودم بعد از انجام اون کار درست است ناراحت کننده بود ولی نکته درستش را پیدا نمودم و ایمانم به خود و خدایم که خالقمان است و مارا اشرف مخلوقات قرار داد بیشتر شد و باعث شد که بفهمم اشرف مخلوقات یعنی چه؟

آن چنان که پارچه سیاه را سفید کردم فهمیدم پس ما میتوانیم کافیست به خود و خدایمان ایمان داشته باشیم آنگاه چنان اعتماد به نفسی در ما ایجاد میشود که به دنبال اهدافی بالاتر از سفید کردن یک پارچه سیاه بیاندیشیم و اینکار در نظرمان که روزی برایمان غیره ممکن و بعید بود ناچیز جلوه میکند. و بتوانیم کارهای بزرگتری انجام دهیم.

شما از این دستان و معما که یک لحظه به ذهنم آمد و با انشای بدم برای شما دوستان بدونه هیچ ویرایشی با یک صفحه کلید لاتین و خراب که بعضی از حروف را جابجا یا اشتباه میزند منتشر کردم چه نتیجه ایی میگیرید!!! لطفا نظراتتون را برای این حقیر بفرستید. متشکرم

دوستار انسانیت حقیر ملت و دولت یک لر و ایرانی متعصب کشور بدونه هیچ جناح ی یا فوتبالی و فقط طرفداره حق و تیمی که خوب بازی کند . امروز عصر جمعه مورخ 98/9/8 ساعت 5:10

تایماز خوشنام

راههای ارتباط با من:

www.taimaz1398.blogfa.com

https://t.me/binamamm

https://t.me/taimazzzz

https://t.me/taimazzzz1398

https://t.me/taimazzzz2019

https://t.me/taimazzzz2020

چگونه می شود دیوانه شد

نستولوژی معمایی: معمایی ساده و قدیمی با جوابی راحت ولی توضیحی پیچیده

سوال ده میلیون ریالی یا یک میلیون تومانی